شاعر و پژوهشگر ادبی در نشست «روایت عاشورا در شعر و ادب پارسی» به میزبانی گروه بینالمللی «هندیران» با اشاره به آنکه امام حسین(ع) تشنه لبیک بود خاطرنشان کرد: خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در «عطش» و چشم بستن بر پیامهای انسانساز و زیباییهای متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است. مگر روایت حضرت زینب(س) از صحنه کربلا را نشنیدهایم که فرمود: «ما رایت الا جمیلا».
به گزارش ایکنا؛ ویژه برنامه «روایت عاشورا در شعر و ادب پارسی» با حضور جمعی از اهالی فرهنگ داخلی و خارجی شامگاه شش مرداد با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علویتبار به میزبانی گروه بینالمللی «هندیران» برگزار شد.
رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر ادبی به عنوان سخنران این نشست در آغاز مراسم گفت: در «عاشوراسرایی» اصل اول تقید و پایبندی به «ادب توحیدی» است. شعر اصیل آیینی باید در صراط مستقیم توحید و یکتاپرستی گام بردارد و جامعه را به بندگی خدا و ستایش ذات اقدس پروردگار دعوت کند. یکتاپرستی و بندگی شرط اول دینداری است.
وی ادامه داد: اصل مهم دیگری که در عاشورا سرایی باید به آن پای بند بود، رعایت «ادب و آداب عزاداری» است. چنانکه گفتهاند: «ای تعزیهداران به ادب بنشینید». شعر آیینی و عاشورایی باید عزتمدار باشد. بر جهل بشورد و معرفتافزا باشد، نه اینکه با دمیدن در تنور خرافه و گزافه چشمها را بر حقیقت ببندد و بر رونق بازار جهلکیشان و باطلاندیشان بیفزاید.
این مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبی به نقل قولی از علیرضا قزوه شاعر دفتر عاشورایی «با کاروان نیزه» اشاره کرد و یادآور شد: مولا برای بنای جامعه توحیدی «حُر» میخواهد نه «غلام»؛ چنان که او در همان ظهر عاشورا غلامش را که او نیز حُر شده بود آزاد کرد و رفت. زیرا امام(ع) برای آزاد کردن انسانها و احیای مکارم اخلاقی و انسانی قیام کرده بود.
برخی واژگان اهلیت راه یافتن به شعر عاشورایی ندارد
اسماعیلی در رابطه با دقت در گزینش واژگان اشعار عاشورایی ادامه داد: مقرون به صلاح و صواب است که شاعر عاشورایی -تا حد امکان- در گزینش و استخدام واژگان برای خلق و آفرینش یک اثر فاخر عاشورایی به این نکته کلیدی توجه داشته باشد که پای کلمات نامَحرم، حاشیهدار، غیر مُوجّه و واژگانی را که دارای بار منفی هستند، به ساحت پاک و مقدس شعر عاشورایی باز نکند؛ چرا که بعضی از واژگان قابلیت و اهلیت راه یافتن به این حریم ملکوتی را ندارند و استخدام و بهکارگیری آنها - در معنای ایجابی - فضای شعر عاشورایی را مسموم و آلوده میکند.
وی ادامه داد: کلماتی که «سوءپیشینه فرهنگی» دارند و برآمده از متن و بطن نظامها و فرهنگهای منحط غیر توحیدی، استکباری، سلطنتی، ارباب و رعیتی، بردگی و طاغوتیاند و معانی بد و آزاردهندهای را در ذهن مخاطب تداعی میکنند از این جمله هستند. کلماتی که از جنس فرهنگ عاشورایی نیستند و هویت و شناسنامه اسلامی و شیعی ندارند.
ستمی بزرگ بر خاندان رسالت
این شاعر و منتقد ادبی با بیان اینکه امام حسین(ع) تشنه لبیک بود خاطرنشان کرد: خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در «عطش» و چشم بستن بر پیامهای انسانساز و زیباییهای متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است. مگر روایت حضرت زینب(س) از صحنه کربلا را نشنیدهایم که فرمود: «ما رایت الا جمیلا».
وی ادامه داد: شاعر عاشورایی باید با رعایت ادب و آداب زبان به مدح و ستایش آلالله(ع) باز کند و مَحرم مصائب اباعبدالله(ع) باشد، نه این که با سرودن غزل-مرثیههای عریان و مکشوف و نیشتر زدن بر زخمهای کربلا، داغ آلالله را تازه کند و بر آبروی خاندان رسالت چوب حراج بزند. ما باید همچون حضرت زینب(س) چشم زیبابین داشته باشیم و در آیینه شعر عاشورایی ظرافتها و زیباییهای بیبدیل این «مینیاتور الهی» را در پیش چشم جهانیان به تماشا بگذاریم و با پرهیز از سرودن غزل-مرثیههای عریان و مکشوف امام(ع) را یاری کنیم.
اسماعیلی در پایان تصریح کرد: شعر عاشورایی نباید تنها به دنبال به تصویر کشیدن و بازسازی صحنههایی چون سرهای برآمده بر نیزه، اجساد افتاده بر خاک، خیمههای آتش گرفته، دربدری کاروان اسیران و ... باشد. بلکه باید با شیوههای هنرمندانهتری عظمت روح سالار شهیدان کربلا را در لحظه پرواز به سوی معشوق ازلی و ابدی با الهام از شعارها و رجزهای عاشورایی به تصویر بکشد.
عاشورا، دانشسرا و مکتب است
در ادامه این نشست سیدحکیم بینش شاعر افغانستانی در رابطه با شعر آیینی افغانستان بیان کرد: در دهههای اخیر با ظهور نسل جدید شاعران، چشماندازهای روشنتری پیش روی شعر معاصر افغانستان دید شد؛ شاعرانی مثل محمدکاظم کاظمی، سیدابوطالب مظفری و بسیاری دیگر که امروز نام و آوازهای میان فارسی زبانان دارند، خوش درخشیدند و خدمات ارزندهای به زبان و ادبیات فارسی کردند.
وی در ادامه با اشاره به آنکه اگر بخواهیم در مورد شعر آیینی بحث کنیم لازم است بگوییم که شاعران افغانستانی از میان خانوادههای مذهبی برخاستهاند، بنابراین طبیعی است که بخشی از اشعارشان را شعر آیینی تشکیل بدهد. حتی کسانی که شیعه نیستند برای امامان شیعه شعر گفتهاند، افزود: مثلا خلیلالله خلیلی شاعر نامدار معاصر برای امام رضا(ع) میسراید، یا نام قهار عاصی را شاید بعضی از دوستان شنیده باشند. او هم از برادران اهل تسنن است. اما اینگونه دست توسل به دامان امام علی(ع) میزند:
من و ذکر نام تو یا علی که کشانیام به هدایتی
مگر از چشم تو عنایتی برساندم به ولایتی
او درباره امام حسین(ع) میسراید:
تاریخت خون مرد به دامان کربلا
سجاده شد زمین بیابان کربلا
بینش ادامه داد: وقتی از شعر آیینی افغانستان بحث میشود معمولا نامهای بزرگانی مثل علامه سیدکاظم بلبل مشهور به بلبل کابلی و علامه سیداسماعیل بلخی به ذهن میآید. علامه بلخی، بزرگترین شاعر مذهبی سرای افغانستان است. دیوانش پُر است از اشعاری که برای بزرگان دینی و بهخصوص شخصیتهای کربلا سروده است.
این شاعر آیینی خاطرنشان کرد: اشعار مذهبی بلخی مویه و گریه نیست. او در اشعارش مثل سخنرانیهایش با افکار انقلابی خود مردم را بیدار میکرد و به مبارزه میطلبید. او عاشورا نه به حیث یک واقعه که یک دانشسرا و یک آموزشگاه و یک مکتب نگاه میکرد.
سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمده است
بینش با بیان آنکه چهره بعدی که میتوانیم نام ببریم محمدکاظم کاظمی است که تقریبا همه اشعارش در راستای فرهنگ دینی است یادآور شد: اگر بخواهیم از اشعار مذهبی وی حرف بزنیم باید از اشعار او درباره حضرت خدیجه(س) و حضرت زهرا(س)نام ببریم. شعر معروف او برای امام حسین(ع) و یارانش را شاید بسیاری از دوستان خوانده باشند.
آی دوزخسفران! گاهِ دریغ آمدهاست
سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمدهاست
در نشست عاشورایی گروه بینالمللی هندیران همچنین از قطعه موسیقی «زلف خونفشان» با صدای «لایق شاه خالف» خواننده تاجیکستانی و فرزند «دولتمند خالف» خواننده شهیر این کشور رونمایی شد.
این کار در سبک موسیقی فولکلور کوهی که ویژه مناطق جنوب تاجیکستان است با غزلی از ترکیب بند «با کاروان نیزه» علیرضا قزوه ساخته شده است.
در این نشست هنرمندان و شاعران همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، سیدمسعود علویتبار، امیر عاملی، محمدعلی یوسفی، سیدحکیم بینش، نغمه مستشارنظامی، زیبا فلاحی، سارا عبدالهیفر، سارا جلوداریان، صبا فیروزی، زهرا آراستهنیا و مهسا ایمانی حضور داشتند.
شاعران حاضر در این نشست در پایان، اشعار عاشورائی خود را قرائت کردند که در ادامه آنها را مرور میکنیم.
ای زلف خونفشان توام لیله البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیدهاند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشکهای تشنه وضو میکند، فرات
طوفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را میدهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست
تا آب نوشد از لبت، ای چشم? حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بی تو چشم بسته و ماتیم و در ممات
سروده علیرضا قزوه
هنوز میچکد از چشم آسمان آتش
زمین و هر چه در آن میکشد فغان آتش
صدای طبل عزا بین کوچه میپیچد
دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش
صدای شیون شمشیر میرسد برگوش
میان معرکه برپاست بیگمان آتش
فغان و آه بلند است و العطش جاری
به جان خسته دلان بانگ: الامان آتش!
کنار علقمه افتاده دست ساقیِ مست
کنار خیمه ولی، آه، ارغوان، آتش
چقدر شکوه کند رود، با لبی تشنه
چقدر گریه کند مشکِ بی زبان آتش
گلوی کودک شش ماههای غزلخوان شد
دمی که تیر، بخون خفت و شد کمان آتش
کسی ندیده چنین رسم میهمانداری
کسی نداده چنین دست میهمان آتش
چه شعلهها که به پاهای کودکان پیچید
چه زخمها که چنین میزند به جان آتش
چه کرده شمر به گودال قتلگاه مگر
که ناگهان شده دلهای شیعیان آتش
مگر چه آمده بر نعشهای در گودال
که شعله می کشد از عمق استخوان آتش
صدای نالهای از عرش میرسد برگوش
رسیده است مگر تا به کهکشان آتش؟
گمان مبر که در آن سرخی غروب و عطش
رسیده است به پایانِ داستان آتش
چه ها گذشت بر آن کاروان نیزه و سر
گذشته است گمانم، ز هفت خوان آتش
چه ها گذشت به بانوی صبر و بی تابی
دمی که داشت به لب چوب خیزران آتش
بپاست خطبه آتش میان کاخ یزید
تمام شام بلا سوخت از همان آتش
سروده عبدالرحیم سعیدیراد
شعله در خیمه دلسوختگان افتاده
آتش داغ عظیم تو به جان افتاده
باغبان بی کفن افتاده تماشاگر گل
از غمش ولوله در باغ جنان افتاده
این چه شوریست که میجوشد و میجوشاند
این چه شوقیست که در جان جهان افتاده
کیست از ناقه به زیر آمده خون میگرید؟
کوه صبرست و ازین بار گران افتاده
حسبی الله نوشته است بر انگشتریاش
این نگینی که به دست دگران افتاده
واحسینا! ببین از نفحات نفست
روضهخوان مست شده، مرثیهخوان افتاده
سروده نغمه مستشار نظامی
نی عجب باشد که در بحر فنایت تشنهام
تشنگی را تا لب حوض بقایت تشتهام
با فرات و موجهایش تشنگی را کار نیست
تشنه هستم من، به تسنیم لقایت تشنهام
کربلایت جرعه جرعه تشنه از عشق خداست
بر تمام صحنههای کربلایت تشنهام
تشنه سوز مناجات شب دیدار تو
تشنهام، بر جوشش جام دعایت تشنهام
تشنه بی تاب دردم، تشنه درمان تو
تشنه هستم، تشنه، بر درد و دوایت تشنهام
تا ابد در اهتزاز موجهای پرچمت
میروم، تا در هوای داغهایت تشنهام
سروده سیدمسعود علویتبار
بس که دل شکسته ما غرق ماتم است
در ماتم حسین، بمیریم اگر؛ کم است
دارایی امام به تاراج میرود
گویا دوباره باز شروع محرم است
گرچه سپاه خصم، چو مور و ملخ زیاد
اما علم به دوش اباالفضل محکم است
در یک طرف مطالبه عاشقان خداست
در یک طرف یزید پی دام و درهم است
نه نه، بشر نگو، به خدا دیو بهتر است
آیا یزید و شمر ز اولاد آدم است؟
مانده است نام زینب و عباس و کربلا
چون یارشان همیشه خداوند اعظم است
شادی کنید و «نعره» بر آرید و «می» زنید
فردا نصیبشان همه درد و همه غم است
حال جهان برای ابد در غم حسین(ع)
مانند زلف یار پریشان و در هم است
بر سر بزن، به سینه بزن، مویه کن عزیز
چون شور در عزای شهیدان فراهم است
سروده امیر عاملی
آرامش و معصومیت تو دلخواه
در سینه تو مرور داغی جانکاه
این است که روشنایی چشمش را
از کرببلا نشانه میگیرد ماه
سروده زهرا محدثیخراسانی
شبیه تو اسیرم، خیمه خیمه
از این غصه بمیرم، خیمه خیمه
دل من؛ تکّه تکّه هیزم تر
بگو آتش بگیرم، خیمه خیمه
سروده علیرضا حکمتی
از عشق بپرسید که با یار، چه کردند!
با آن قد و بالای سپیدار چه کردند
از هرزه علفهای فراموش بپرسید
با خاطره آن گل بی خار چه کردند
از چاه بپرسید، همان چاه مقدس
با ماه، همان ماه شب تار چه کردند
ای کاش که از حنجره باد بپرسید
با قاصدک سوخته، اشرار چه کردند
اصلا بگذارید خود آب بگوید:
با چشم و دل و دست علمدار چه کردند
اصلا بگذارید که خورشید بگوید:
خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند
نی زار گواه است که با خوبترینها
این قوم خطا رفته تاتار چه کردند
بیعت شکنان نقشه کشیدند و دوباره
با ذریه حیدر کرار چه کردند
ای قامت افراشته در سجده بسیار!
لبهای عطش با تب بسیار چه کردند
نیلوفر پژمرده شبهای خرابه!
با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند
در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل
ای اشک، به یاد آر، به یاد آر چه کردند
لب وا کن و حرفی بزن ای سنگ صبورم
با یاس، میان در و دیوار چه کردند
در طاقت من نیست که دیگر بنویسم
با قافله و قافله سالار چه کردند
سروده سارا جلوداریان
ای نابترین تلألو نور سلام
ای بر همه حماسهها شور، سلام
ماییم و هوای پر زدن در حرمت
با حسرت و از فاصله دور سلام
سروده زهرا آراستهنیا
جز آن جناب که کرد انقلاب بر نیزه
نخوانده هیچ پیمبر کتاب بر نیزه
نوشتهاند مقاتل به نیزه رفت و نرفت
امان ز چشم و چراغ رباب بر نیزه
چقدر چهره این مرد آشناست ببین
نبیست یا که علی بینقاب برنیزه
تنی شبیه گلی روی خاک افتاده
سری گرفته شمیم گلاب بر نیزه
ز روی اوست که خورشید شام نور گرفت
طلوع کرده چنان آفتاب بر نیزه
بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان
که شد سر پسر بوتراب بر نیزه
سروده عاطفه جعفری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نویسنده معروف آمریکایی شعرش را به مردم غزه تقدیم کرد
جنگیرها از چه روشهایی برای فریب استفاده میکنند
ادای احترام سردار قاآنی به مقام شهید یحیی سنوار
فیلم مقاومت راوی جنایات امروز صهیونیستها باشد
شهادت سنوار باعث توقف مقاومت نخواهد شد
عملیات بی سابقه
سفر قالیباف به لبنان پیامهای بسیاری داشت
خطری نبود، خطری نیست
مسابقه ادبی دلنوشته برای سید عزیز مقاومت، سیدحسن نصرالله
[عناوین آرشیوشده]